موعود در قرآن (4)

پدیدآورعبدالرسول هادیان شیرازی

نشریهماهنامه موعود

شماره نشریه5

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 1728 بازدید
موعود در قرآن (4)

عبدالرسول هاديان شيرازى
حكومت مستضعفين

«و نريد وان نمن على‏الذين استضعفوا فى‏الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم وارثين ] و نمكن لهم فى‏الارض ...» (1)
اراده ما بر اين است كه بر مستضعفان روى زمين منت‏بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثين زمين قرار دهيم، و حكومت آنها را در زمين پابرجا بسازيم.
پيام اين آيه، بشارت به يك سنت الهى در همه قرون و اعصار است كه هر جا مستضعفان تحت‏سلطه زورمندان قرار گيرند، اراده خداوند بر اين قرار گرفته است كه زمانى فرا مى‏رسد كه اينها طعم شيرين پيروزى حق بر باطل را مى‏چشند و سرانجام حكومت و رهبرى زمين به آنها اعطا مى‏شود.

1. موقعيت اين آيه در قرآن

اين كلام الهى در حالى بيان شده است كه خداوند قبل از آن خبر از استكبارورزيدن و سلطه‏گرى فرعون در روى زمين مى‏دهد. او براى تثبيت پايه‏هاى حكومت‏خود، به تفرقه مردم مصر پرداخت و آنها را به دوگروه «سبطى‏» و «قبطى‏» تقسيم كرد. تمام امكانات رفاهى، ثروتها و پستهاى حساس را در اختيار قبطيان قرار داد و سبطيان كه مهاجران بنى‏اسرائيل بودند، در نهايت فقر و محروميت‏به سر مى‏بردند و تمام كارهاى دشوار به عهده آنها بود. همچنين براى جلوگيرى از تقويت‏بنى‏اسرائيل نسل ذكور آنها را از بين مى‏برد، و به تعبير قرآن در يك جمع‏بندى، او از مفسدان بود. (انه كان من المفسدين) خداوند بعد از ترسيم حكومت فرعون، اين آيه محل بحث را بيان مى‏كند سپس به داستان حضرت موسى، عليه‏السلام، و مقابله او با فرعون و بالاخره پيروزى حق بر باطل مى‏پردازد.

2. فضاى نزول اين آيه

اين آيه در سوره قصص - كه از سوره‏هاى مكى است - مذكور است و بنا بر قول بعضى در سال يازدهم هجرى نازل شده است، يعنى در زمانى كه مسلمانان در حال گذراندن دوران سخت‏شكنجه‏ها و آزار قريش‏اند و محاصره اقتصادى را سپرى كرده‏اند و دو تن از حاميان پيامبر اسلام ،صلى‏الله‏وعليه‏وآله، - ابوطالب و خديجه - از دنيا رفته‏اند و سفر تبليغى پيامبر اسلام ، صلى‏الله‏وعليه‏وآله،به طائف نيز با شكست روبرو شده است، و در نتيجه نهايت ضعف و ناامنى بر مردم مسلمان سايه افكنده است و ممكن است‏ياس و نااميدى برآنها چيره شود. خداوند ماجراى ظلم فرعون و قيام حضرت‏موسى، عليه‏السلام، را بازگو مى‏كند تا ياس آنها به اميد مبدل شود و بدانند كه بعد از هر شدتى فرجى است و اراده الهى بر تمام اراده‏ها غالب مى‏گردد.

3.مستضعفان چه كسانى هستند؟

واژه «مستضعف‏» كه از ماده «ضعف‏» است، به كسى گفته مى‏شود كه بر اثر ستم ستمگران به حالت ضعف كشيده شده باشد.
اين ضعف مى‏تواند ناشى از اختلاف طبقاتى جامعه يا تعداد كم‏نيرو، ياء نداشتن تجهيزات دفاعى، يا نداشتن رهبرى آگاه و شجاع باشد و در بعضى مواقع اين ضعف، ضعف فرهنگى و عقيدتى است.
در مقابل اينها، مستكبران و اشرافى هستند كه برترى‏جويى و ظلم و ستم را پيشه خود ساخته‏اند و با هر وسيله‏اى كه بتوانند، مستضعفان را تحت‏سلطه خود قرار مى‏دهند.
بااستفاده‏ازآيات‏الهى،مستضعفان به دو گروه تقسيم مى‏شوند:
گروه اول: مستضعفان بى‏گناه و ماجور
گروه دوم: مستضعفان گنهكار و غيرماجور
گروه اول كسانى هستند كه به هر علتى، قدرت مقابله با دشمن را ندارند و راهى براى فرار از سلطه زورمندان نيز برايشان ممكن نيست، به همين جهت چنين گروهى نه تنها گنهكار نيستند، بلكه صبر در برابر فشارها و سختيهايى كه از جانب دشمنان بر آنها تحميل مى‏شود، اجر و پاداش الهى را هم به همراه دارد.
نمونه اين گروه، مسلمانان صدر اسلام هستند كه خداوند خاطرات قبل از هجرت را به ياد آنها مى‏آورد و مى‏فرمايد:
«و اذكروا اذانتم قليل مستضعفون فى‏الارض تخافون ان يتخطفكم الناس فاويكم و ايدكم بنصره و رزقكم من‏الطيبات لعلكم تشكرون‏» (2)
به ياد آوريد زمانى كه شما گروه كمى بوديد كه در روى زمين شما را به ضعف كشانده بودند،مى‏ترسيديد كه مردم شما را بربايند ، ولى او شما ر را پناه داد و يارى كرد و از روزيهاى پاكيزه بهره‏مندتان ساخت، تا شايد شما شاكر شويد.
اين گروه ظلم‏پذير نيستند، بلكه مشكل اينها نداشتن ياور و رهبرى است كه آنها را ازاين ظلم و ستم برهاند. به همين جهت قرآن براى ترغيب به يارى اينهامى‏فرمايد:
«و مالكم لاتقاتلون فى‏سبيل‏الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان‏الذين يقولون ربنااخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها واجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا» (3)
چرا شما در راه خدا و در راه زنان و مردان‏مستضعف‏نمى‏جنگيد؟ آن كسانى كه مى‏گويند: خدايا! ما را از اين شهرى كه اهل آن ستمگرند خارج كن، و براى ما از طرف خود، سرپرستى قرار ده، و از جانب خود، براى ما ياورى معين فرما.
از اين آيه استفاده مى‏شود كه تنها چاره اينها براى رهايى از دشمن، دست‏به دعا بردن در پيشگاه الهى بود، خداوند نيز مسلمانان را براى يارى آنها ترغيب مى‏كند، چون اينها در صورت داشتن ياور، از جهاد و مبارزه در راه خدا هراسى ندارند.
خصوصيت ديگر اين گروه اين است كه اينها با وجودى كه از نظر جمعيت و قدرت، ضعيف هستند اما داراى روحيه‏اى محكم و ايمانى قوى‏اند، به گونه‏اى كه هيچگاه در برابر مستكبران و طعنه‏هاى آنها خود را نمى‏بازند. همچنان كه خداوند در وصف مستكبران و مستضعفان زمان صالح پيامبر، صلى‏الله‏وعليه‏وآله، مى‏فرمايد:
«قال‏الملاء الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا لمن امن منهم اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مؤمنون] قال الذين استكبروا انا بالذى امنتم به كافرون‏» (4)
اشراف متكبر قوم او (صالح،عليه‏السلام) خطاب به مستضعفانى كه ايمان آورده بودند گفتند: آيا يقين داريد كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ آنها گفتند: ما به آنچه كه به وسيله او فرستاده شده ، ايمان داريم. مستكبرين گفتند: ما به آنچه كه شما به آن ايمان آورده‏ايد، كافريم.
همان طور كه مشاهده مى‏شود ملامت و طعنه مستكبران در ايمان راسخ آنها اثرى نمى‏گذارد و به صورت صريح آنچه را كه بدان ايمان آورده‏اند، بازگو مى‏كنند ، به گونه‏اى كه تنها سخن مستكبران در برابر اينها اين است كه ما به آنچه كه شما به آن ايمان آورده‏ايد، كافريم!
مسلم است چنين گروهى، اگر مورد ظلم ستمگران قرار گيرند، اجر آنها در پيشگاه الهى محفوظ است.
اما گروه دوم از مستضعفان، كسانى هستند كه گر چه بظاهر اسلام آورده‏اند، اما بر اثر ضعف ايمان، خود را از حق و از آشنايى با احكام و معارف الهى دور نگهداشته و به خاطر علاقه شديد به خانه و زندگى و داراييهايشان، حاضر نيستند خود را از چنگال دشمنان برهانند و هجرت كنند. نمونه اينها گروهى از مسلمانان صدر اسلام بودند كه با مسلمانان به مدينه هجرت نكردند و نتيجه اين شد كه در جنگ بدر مجبور شدند در صف بت‏پرستان قرار گيرند و با مسلمانان بجنگند و بعضى از آنها نيز در ميدان جنگ كشته شدند.
قرآن سرنوشت‏شوم اين گروه را چنين بيان مى‏نمايد:
«ان الذين توفيهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنا مستضعفين فى‏الارض قالوا الم تكن ارض‏الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئك ماوئهم جهنم و ساءت مصيرا» (5)
كسانى كه به خودشان ظلم كرده بودند، فرشتگان ، روح آنها را گرفتند و به آنها گفتند: شما در چه حالى بوديد؟ گفتند: ما در سرزمين خود در حال استضعاف بوديم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمين خدا، پهناور نبود تا به آنجا مهاجرت كنيد؟ بنابراين ، آنها جايگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند.
تعبير مرحوم «علامه طباطبايى‏» اين است كه اين گروه مى‏توانستند به وسيله مهاجرت خود را از سلطه دشمنان نجات دهند و از حومه استضعاف خارج شوند. بنابراين ملائكه استضعاف آنها را تكذيب كردند، چون اينها قدرت داشتند كه خود را از قيد و بند استضعاف به در آورند ولى با سوءاختيار خود، پذيراى استضعاف شدند. (6)
بنابراين ، اينها نه تنها در استضعاف خود ماجور نيستند، بلكه سرنوشت‏شومى در انتظار آنهاست.
البته خداوند در ادامه همين آيات، گروهى از مستضعفان را كه چاره‏اى براى رهايى خود ندارند استثنا مى‏كند و مى‏فرمايد:
«الاالمستضعفين من‏الرجال والنساء و الولدان لايستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا] فاولئك عسى‏الله ان يعفو عنهم و كان‏الله عفوا غفورا» (7)
مگر آن دسته از مردان و زنان مستضعفى كه ناتوان‏اند و چاره و راهى براى نجات خود نمى‏يابند، پس آنهااميد است مورد عفو خدا قرارگيرند و خداوند عفوكننده و آمرزنده است.
با توجه به اين مطالب، ملاك تشخيص مستضعف ماجور و غير ماجور معلوم شد. بنابراين ، آن گروه از مستضعفانى كه خداوند اراده كرده است كه به آنها نعمت پيشوايى زمين را بدهد، آنهايى هستند كه در برابر ظلم ظالمان و كفر كافران تسليم نمى‏شوند و ناتوانى آنها در برابر دشمن قهرى بوده است نه با سوءاختيار خود! و اينها هستند كه خداوند وعده پيروزى آنها را داده است.

4.مصاديق اين آيه

تا به حال مشخص شد اراده الهى بر اين است كه مستضعفان وارث زمين شوند، و شكى نيست كه اگر اراده خداوند به چيزى تعلق بگيرد، آن امر محقق خواهد شد. (انماامره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون) (8)
اما آيا تاكنون اين وعده الهى تحقق يافته است‏يا نه ؟ و در صورت تحقق اين وعده چه كسانى، از مصاديق آن هستند؟
همان‏طور كه گفته شد، خداوند اين آيه را هنگام بازگويى ماجراى دوران ستمگرى فرعون نسبت‏به بنى‏اسرائيل بيان كرد و همين گروه مصداق بارز اين آيه هستند كه با يارى خداوند حكومت فرعون نابود شد و بنى‏اسرائيل وارث زمين شدند، خداوند در اين باره مى‏فرمايد:
«و اورثناالقوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض و مغاربها التى باركنا فيها و تمت كلمة ربك‏الحسنى على بنى‏اسرائيل بما صبروا و دمرنا ماكان يصنع فرعون و قومه و ما كانوا يعرشون‏» (9)
ما مشرقها و مغربهاى پربركت زمين را به آن قوم تضعيف شده واگذار كرديم، و وعده نيك پروردگارت بر بنى‏اسرائيل، به خاطر صبر و استقامتى كه نشان دادند، تحقق يافت و آنچه كه فرعون و قومش ساخته بودند و عمارت و كاخهاى باعظمت آنهارا نابود كرديم.
مراد از مشارق و مغارب ، سرزمين مصر و شام است كه تحت‏سلطه فرعونيان بود و بنى‏اسرائيل بر آن حاكم شدند.
نمونه ديگر آن، حكومت پيامبر اسلام ،صلى‏الله‏وعليه‏وآله، است كه پس از سالها تلاش و مبارزه و تحمل شكنجه‏هاى طاقت‏فرسا و محاصره اقتصادى و هجرت و جهاد، سرانجام اسلام و معارف الهى از جزيرة‏العرب به تمام نقاط جهان گسترش يافت، و اين در حالى بود كه در اوايل بعثت، مسلمانان از نظر نيرو، تعدادشان كم، و از نظر قدرت، ضعيف بودند و در ناامنى و ترس بسر مى‏بردند. همچنان كه خداوند اين موضوع را در سوره انفال آيه‏26 به ياد مسلمانان مى‏آورد.
به هر حال اين سنت الهى است كه در هر زمان و مكانى كه شرايط فراهم گردد، اراده الهى نيز بر اين قرار مى‏گيرد كه به وعده خود عمل كند و حق بر باطل پيروز شود همچنان كه امام زين‏العابدين (على بن‏الحسين،عليه‏السلام) در روايتى مى‏فرمايد:
«والذى بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا ان الابرار منا اهل البيت و شيعتنا بمنزلة موسى و شيعته و ان عدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه‏» (10)
قسم به كسى كه محمد ، صلى‏الله‏و عليه‏وآله، را بحق مبعوث كرد تا بشارت‏دهنده و انذاركننده باشد، نيكان از مااهل‏بيت و شيعيان آنها به منزله موسى،عليه السلام،و پيروانش و دشمنان ما و تابعان آنها به منزله فرعون و تابعان آن هستند.
پيام اين روايت اين است كه خط موسى،عليه‏السلام، و فرعون در همه اعصار و قرون جريان دارد و اهل بيت‏پيامبراسلام، صلى‏الله‏وعليه‏وآله، و شيعيان آنها يكى از مصاديق آن هستند كه بر اثر برترى‏جوييهاى ستمگران زمان خود در حالت استضعاف قرار دارند ولى سرانجام وارث زمين خواهند شد. از امام صادق،عليه‏السلام، در اين‏باره روايتى نقل شده است كه مى‏فرمايد:
«ان فرعون قتل بنى‏اسرائيل فظفرالله موسى بفرعون و اصحابه حتى اهلكهم‏الله و كذلك اهل‏بيت‏رسول‏الله اصابهم من اعدائهم‏القتل والغصب ثم يردهم‏الله و يرد اعدائهم الى الدنيا حتى يقتلوهم‏» (11)
فرعون بنى‏اسرائيل را كشت ، پس از آن خداوند موسى، عليه‏السلام، را بر فرعون و يارانش غلبه داد به گونه‏اى كه خداوند آنهارا هلاك كرد. اهل‏بيت‏رسول‏الله،صلى‏الله وعليه‏و آله، نيز اينچنين هستند كه از جانب دشمنانشان كشته مى‏شوند وحق آنها غصب مى‏شود، پس از آن خداوند آنها و دشمنانشان را به دنيا برمى‏گرداند تا اهل‏بيت، دشمنان خود را بكشند.
در روايتى ديگر، مفضل بن عمر مى‏گويد: از امام صادق،عليه‏السلام، شنيدم كه مى‏فرمود: پيامبر ، صلى‏الله‏وعليه‏وآله، نگاهى به على و حسن و حسين،عليهم‏السلام،افكندند و فرمودند: شمامستضعفان بعد از من هستيد.
مفضل مى‏گويد: از امام صادق، عليه‏السلام، سؤال كردم: اى پسر رسول خدا! معناى اين سخن چيست؟
حضرت فرمودند: معنايش اين است كه شما امامان بعد از من هستيد، خداوند مى‏فرمايد:
«و نريدان‏نمن على الذين استضعفوافى‏الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين] و نمكن لهم فى‏الارض ...»
سپس فرمودند: اين آيه تا روز قيامت‏بين ما جريان دارد. (12)
امام على،عليه‏السلام، نيز با تعبيرى زيبا و جالب، اينگونه نويد چنين روزى را مى‏دهد كه:
«لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس على ولدها و تلى عقيب ذلك:«و نريد ان‏نمن على الذين استضعفوا فى‏الارض و...» (13)
دنيا پس از چموشى و سركشى، به ما باز مى‏گردد و مهربانى مى‏نمايد همانند شترى كه از دادن شير به دوشنده‏اش خوددارى مى‏كند و براى بچه‏اش نگاه مى‏دارد. سپس اين آيه را تلاوت كردند ...
در روايتى ديگر نيز پس از تلاوت اين آيه فرمودند:
هم آل بيت محمد يبعث الله مهديهم بعد جهدهم فيعزهم و يذل عدوهم‏» (14)
اينهااهل‏بيت‏محمد،صلى‏الله‏و عليه و آله، هستند; خداوند بعد از تلاش و كوشش آنها، مهدى،عليه‏السلام، آنها را برمى‏انگيزاند و اينها را عزيز و دشمنانشان را خوار و ذليل مى‏كند.
آرى، اين روايات بشارت به تحقق مصداقى ديگرى از اين آيه است كه بايد در انتظار چنين روزى بود و آن ظهور مهدى آل محمد ، صلى‏الله‏وعليه‏وآله، است كه حكومت او سراسر جهان را فرا خواهد گرفت. او همان كسى است كه در هنگام تولد لب به سخن گشود و شهادت به وحدانيت الهى داد و بر پيامبر اسلام و اميرالمؤمنين و ائمه ، عليهم‏السلام، بعد از او تا پدرش امام حسن عسكرى،عليه‏السلام، درود فرستاد، سپس اين آيه را تلاوت كرد:
«بسم‏الله الرحمن‏الرحيم و نريد ان‏نمن على الذين استضعفوا فى الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين] و نمكن لهم فى‏الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ماكانوا يحذرون ...» (15)

پى‏نوشتها:

1. سوره قصص (28)، آيات‏6- 5.
2. سوره انفال (8)، آيه‏26.
3. سوره نساء (4)، آيه 75.
4. سوره اعراف (7)، آيات‏76 - 75.
5. سوره نساء (4)، آيه‏97.
6. طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان ، ج‏9 ، صص 82 - 80.
7. سوره نساء (4)، آيات‏99-98.
8. سوره يس (36)، آيه 82.
9. سوره اعراف (7)، آيه‏137.
10. نورالثقلين، ج 4، ص‏109 ، عبد على بن جمعة‏العروبى، مطبعة‏الحكمة، قم.
11. همان، ص‏107.
12. همان، ص 110.
13. نهج‏البلاغه‏«صبحى صالح‏» كلمات قصار209; «فيض الاسلام‏»، كلمات قصار 200.
14. الطوسى، ابى‏جعفر، محمدبن‏الحسن، كتاب‏الغيبة، ص‏113، مطبعة‏النعمان، النجف.
15. ر.ك: الصدوق، محمدبن‏على‏بن‏الحسين، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، ص 425 ، مكتبه الصدوق ، تهران، 1390.

مقالات مشابه

موعود در قرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهاحمد صادقی اردستانی

پایان نامه ها و کتاب شناسی قرآن و امام زمان(ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهادریس جعفرزاده

شباهت های حضرت مهدی(ع) و پیامبران

نام نشریهبینات

نام نویسندهمرضیه محمدزاده

موعود در قرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهاحمد صادقی اردستانی

پایان نامه ها و کتاب شناسی قرآن و امام زمان(ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهادریس جعفرزاده

شباهت های حضرت مهدی(ع) و پیامبران

نام نشریهبینات

نام نویسندهمرضیه محمدزاده

حضرت مهدی(ع) در تفاسیر اهل سنت

نام نشریهبینات

نام نویسندهشهربانو کاهدی, صغری رادان

آیات قرآن و زیارت نامه های امام زمان (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهالیاس کلانتری